مادری چشم انتظار پسری که دیگر برنگشت
The article was also translated into English, to read the English version click here.
مادری که دو روز قبل از مرگ پسرش با وی خداحافظی نمود، نمیدانست که این خداحافظی آخرین خداحافظی با پسرش خواهد بود.
جوان 23 ساله پنجشیری به اسم فیض آغا با دو تن از دوستانش زمانی که از کابل به پنجشیر با اندک ترین پول کرایه راه به طرف پنچشیر میروند و به قریه آبایی ، محل بودو باش که قبل ا ز آمدن طالبها در آنجا زنده گی مینمودند، میروند.
(کرواشی یکی از قریه ها در ولسوالی رخه ولایت پنجشیر) موقعیت دارد. زمانی که طالبها بالای قریه شان حمله میکنند مردانه وار از زادگاه خود در مقابل اجنبی های پاکستانی بنام طالب با اندک ترین امکانات دست داشته خویش دفاع میکنند. که بعد از جنگ های دو روزه اسیر طالبان میشوند و برعکس رویه بالمثل که با دیگر اسیران جنگی صورت می گیرد فیض آغا را همراه با دو تن از دوستانش یکی از دوستانش را سر یریده و فیض آغا و یکی دیگر را تیرباران میکنند و حتی اجازه نداده اند که اجساد این سه تن به خانواده های شان داده شود.
و چشمان انتظار مادری که دو روز از پسرش نامراد اش احوال ندارد برایش خبر میرسد که پسرش کشته شده و در محلی دفن میگردد. انتظار مادر به پایان میرسد.
و اینجا در کابل مادری که هر لحظه آه و ناله دارد و با تصور چهره معصومانه پسرش که چگونه به قتل رسید لحظه شماری میکند، بخاطر یافتن قبر بی نام پسرش در دامنه کوه های نزدیک قریه اش و بوسیدن سنگ قبری که نمیداند در کجاست…..
FOLLOW US ON SOCIAL MEDIA